چیزی ندارم خستم

اینجا مجلس ختم من است

چیزی ندارم خستم

اینجا مجلس ختم من است

غروب بود غمی می وزید در کوچه فرشته پر خود می کشد در کوچه  

در انتهای در نزدیک همین کوچه همین همه را با سنگ میدید در کوچه  

رد شم برم ادمه 6 ماهه خودش را بد بخت کرد چون بلد نبود دستش قطع کرد  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد