چیزی ندارم خستم

اینجا مجلس ختم من است

چیزی ندارم خستم

اینجا مجلس ختم من است

پشت چراغ قرمز چشم تو گل بفروشم میخری

بهم نگاه کن به چشم یه جور گدای معمولی




گفتی از عشق بگو

گفتم دروغه

گفتی از دلت بگو

گفتم غروبه

گفتی یه قصه تازه واسه قلبه شکسته

که بشه مرحم دردام نشه بغض گلوی بسته

گفتم از عشق که گفتم گریه کردی

از دله تنگم که خوندم باور نکردی

قصه صادقانه دلم رو

تو به بازی گرفتی و یادم نکردی

نظرات 1 + ارسال نظر
نیوشا چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:41 ق.ظ http://antiboy370.blogsky.com

واقعا خوب مینویسی اما من هنوز موندم تو واقا پسری؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد